89/12/18
2:14 ص
عملیات چزابه ، میعادگاه گمنامان تاریخ جنگ
مقدمه
عملیات کربلا-1 یا طریق القدس که حضرت امام خمینی ( ره ) آنرا فتح الفتوح نامیده اند در هشتم آذرماه 1360 آغاز و پس از هفت روز نبرد شدید و وارد شدن تلفات و ضایعات پرسنلی و لجستیکی سنگین به دشمن ، قسمت عمده هدفهای پیشبینی شده در 14 آذرماه 1360 تأمین گردید ولی این عملیات در حقیقت پس از عقب نشینی حساب شده ، منطقی و ماهرانه نیروهای عراقی به جنوب نهر نیسان و درنتیجه تأمین کامل هدفهای پیشبینی شده در طرح عملیات کربلا-1 در 30 آذرماه 1360 خاتمه یافته و قرارگاه موقت عملیاتی کربلا-1 نیز که برای هدایت این عملیات تشکیل شده بود در اجرای دستور قرارگاه مقدم نیروی زمینی ارتش در جنوب ، پس از رها ساختن یگانهای تحت کنترل عملیاتی ، انحلال خود را از ساعت یک بامداد روز 10 دی ماه 1360 اعلام نمود . پس از انحلال قرارگاه عملیاتی کربلا-1 ، مسئولیت پدافند از شهرک دارخوین در 90 کیلومتری جنوب اهواز درامتداد کارون تا حوالی اهواز ، در خط رودخانه کرخه کور تا رودخانه مالکیه در جنوب سوسنگرد ، امتداد نهر نیسان تا حاشیه شرقی هورالعظیم و سپس شمال هورالعظیم و سپس بسمت شمال تا تنگ چزابه ، تپه های رملی نبئه تا دامنه جنوبی میشـداغ را با لشگر 16 زرهی همراه با یگانهائی از سپاه پاسداران عهده دار شده و لشـگر 92 زرهی به منظور تهیه مقدمات برای عملیات فتح المبین به منطقه پراکندگی در منطقه عمومی جنوب شرقی تغییر مکان یافت بود . ضمناً لشگر 16 زرهی مسئولیت پدافند از منطقه عمومی بستان و تنگ چزابه و تپه های رملی را به تیپ 2 زرهی خود واگذار نمود .
اقدامات عراق برای باز پس گیری بستان :
در همین زمان مأموریت اشغال و تأمین مجدد شهر بستان که خصوصیات آن قبلاً در عملیات طریق القدس بیان گردید و در همان عملیات نیز آزاد و به تصرف نیروهای خودی در آمده بود از طرف سر فرماندهی عراق به قرارگاه فرماندهی منطقه شیب واگذار ، و با حضور شخص صدام حسین در این قرارگاه و هدایت عملیات ، حمله متقابل عراق در 17 بهمن ماه 1360 آغاز و تا 27 بهمن ماه 1360 به مدت ده روز یکی از خونین ترین و وحشتناکترین نبردهای صحنه جنگ ایران و عراق رخ داد. گردان 125 پیاده مکانیزه لشگر 16 زرهی همراه بایگانهائی از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که عهده دار مسئولیت پدافند از تنگ چزابه و تپه های نبئه بودند با رشادت ، دلاوری ، ایثار و فداکاری زاید الوصفی در زیر باران بیوقفه ، شدید و شبانه روزی گلوله های توپخانه و یورشهای نیروهای پیاده مکانیزه و زرهی ارتش عراق مقاومت و پایمردی کردند و نیروهای دشمن برخلاف تبلیغات گسترده فقط نخستین خاکریز رزمندگان اسلام را تصرف نموده و توانستند در منطقه تپه های رملی نبئه ، منطقه ای به عمق 800 متر را با آتش کنترل کنند .ده روز نبرد بی امان و پا فشاری عراق در ادامه حملات مداوم برای اشغال مجدد بستان و فرسودگی لشگر 16 زرهی منجر به انتقال لشگر 92 زرهی به منطقه شمال رودخانه کرخه گردید تا ضمن تعویض تیپ 2 لشگر 16 زرهی ، پدافند از تنگ چزابه را عهده دار و سایر یگانهای آن نیز پدافند مطمئنی را درعمق بمنظور جلوگیری از دستیابی مجدد عراق به شهر بستان سازمان دهند . این تدبیر مؤثر واقع شده و با ورود لشگر 92 زرهی به منطقه در 27 بهمن ماه 1360 بالاخره عراق به حملات جنون آمیز خود به تنگ چزابه خاتمه داد.
اقدامات ایران در پاسخ به حملات دشمن :
در تاریخ 1 اسفند ماه 1360 دلاوران ارتش اسلام به منظور پس گرفتن خاکریز از دست رفته در تنگ چزابه و بیرون راندن دشمن از تپه های رملی نبئه با تیپ 1 لشگر 77 پیاده که با اصرار و طرح سپاه پاسداران مجدداً به منطقه بازگشته بود اقدام به تک علیه نیروهای عراقی نمودند ، اگر چه این عملیات در ابتدا با موفقیت همراه بود و علاوه بر خاکریز های از دست رفته ، یک خاکریز عراق را نیز متصرف شدند اما در نتیجه پاتک سنگین عراق درعصر روز یکم اسفند ماه 1360 و پس از تلفات سنگین طرفین ( خودی و دشمن ) مجبور به عقب نشینی به مواضع اولیه گردیدند .
آغاز عملیات : 21 :30 17 بهمن ماه 1360 پایان عملیات : 2400 01 اسفند ماه 1360 مدت عملیات : 15 روز .
قرارگاه هدایت کننده : قرارگاه عملیاتی لشگر 92 زرهی .
منطقه عملیات : منطقه عمومی چزابه .
عملیات چزابه با هدایت قرارگاه عملیاتی لشگر 92 زرهی از نیروی زمینی ارتش در منطقه عمومی چزابه با استعداد یک لشگر زرهی ( 92 ) و یک تیپ پیاده از لشگر 77 و یک تیپ از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ساعت بیست و یک و سی دقیقه هفدهم بهمن ماه 1360 آغاز گردید و تا اول اسفند 1360 به مدت 15 روز ادامه یافت . در مقابل نیروهای خودی سه تیپ زرهی سه تیپ پیاده ، یک تیپ نیرو مخصوص ، یک تیپ مکانیزه از عراق صف آرائی نموده و پدافند عراق را تشکیل می دادند . در دستور العمل صادره مأموریت به این شرح مشخص شده بود .لشگر 92 زرهی مأموریت دارد ضمن پدافند از منطقه واگذاری در 21:30 18 بهمن ماه 1360 بازیر امر گرفتن تیپ 1 لشگر 77 پیاده و سپاه پاسداران تک نموده تپه های غرب نبئه و خاکریز اول دشمن را تصرف و خط پدافندی را در امتداد آن تحکیم نماید .
بر این اساس تدبیر کارشناسان نظامی به این قرار گرفت که تیپ 1 لشگر 77 پیاده با تیپ 4 امام حسین ( ع ) ، در محور تپه های نبئه با دو گردان از سپاه پاسداران و یک گردان از ارتش و در محور چزابه با دو گردان از ارتش حمله نموده ، در پشت ارتفاعات نبئه و چزابه مستقر میگردد . عملیات در موعد مقرر آغاز و در ساعات اولیه با روحیه عالی و فوق العاده رزمندگان اسلام پیشرفت قابل ملاحظه ای حاصل گردید حدود 200 نفر کشته و زخمی و 19 اسیر حاصل این تلاش بود که به همراه انهدام یازده دستگاه تانک و نفر بر و 6 عراده توپ و 7 دستگاه خودرو ضایعات سنگینی دشمن وارد نمودند . هرچند دشمن با حضور نیروهای فراوان که حدوداً دو برابر نیروهای خودی بود توانست مواضع خود را باز پس گیرد ولی استقرار در خاکریز اول دشمن ، سازمان زرهی او را به شکلی در هم ریخت که در این منطقه نتوانست تا پایان جنگ تحرک قابل ملاحظه ای را از خود نشان دهد در سالگرد این عملیات یاد و خاطره شهداء گرانقدر آنرا گرامی داشتند و به ارواح پاکشان درود و صلوات می فرستیم .
تهیه و تنظیم : سرهنگ مجتبی جعفری
پایگاه اطلاع رسانی ارتش جمهوری اسلامی ایران
89/12/18
2:6 ص
اروند کنار
معرفی
یکی از بخش های شبه جزیره آبادان است که در 48 کیلومتری جنوب شرقی ابادان و در انتهای جاده آبادان – اروندکنار واقع شده است . این منطقه شاید یکی از موفق ترین و بزرگ ترین نبردهای دفاع مقدس می باشد . در عملیات والفجر 8 غواصان خط شکن شبانه از آبهای خروشان اروند گذشته ، خط دشمن را شکسته و موفق به آزاد سازی منطقه فاو شدند . این عملیات ضربه مهلکی بر کمر ارتش بعث وارد آورد .
عملیات والفجر8
در پی فشارهای همه جانبه دشمن ، پس از عملیات بدر ، عملیات گسترده والفجر 8 نظر به وضعیت خاص دشمن در منطقه فاو و همچنین حساسیت ژئوپولتیکی منطقه طراحی شد . از مشخصات منطقه عملیاتی والفجر 8 باید به اروندکنار اشاره نمود . آب رودخانه اروند کنار از دو رودخانه دجله و فرات در خاک عراق سرچشمه میگیرد و رودخانه کارون نیز به داخل آن می ریزد . آب اروند دارای دو نوع حرکت جزر و مد بوده که در طول شبانه روز چهار بار تکرار می گردد . عمیق ترین نقطه ی اروند به 15 متر می رسد و در دو طرف رودخانه پوششی از چولان و نی وجود دارد . همچنین نخلستان هایی در ساحل وجود دارد که عرض آن بین 2 تا 5 کیلومتر است .
منطقه فاو شبه جزیره ای است محصور در میان رودخانه اروند ، خلیج فارس و حور عبدالله که از سمت خشکی به بصره منتهی می شود .
قبل از آغاز عملیات 1000قایق موتوری که در 30 نهر حاشیه اروند استتار شده بودند آماده انتقال رزمندگان پیاده به غرب اروند شدند و برای اینکه خط شکنان دچار اشتباه نشوند غواصان چراغهای بسیار کوچک با علامتها و رنگها ی مشخص در ساحل عراقی ها داخل درختچه ها و نیزارهای کوچک کار گذاشتند . در حوالی غروب روز 22 بهمن 64 با شروع بارش باران خلیج فارس و اروند رود طوفانی شد . از آنجایی که عبور از اروند برای هوای غیر طوفانی تنظیم شده بود ، دلشوره قرارگاه فرماندهی را در بر گرفت و دل ها به پروردگار نزدیکتر شد . سرانجام دستور عبور صادر و در ساعت 20 ابتدا سه هزار غواص خط شکن در گروه های 10 تا 15 نفری در حالی که اروند طوفانی بود وارد آب شدند و در حالی که سر طناب های راهنما را در دست داشتند راهی ساحل دشمن شدند . قبل از حرکت نیروها پرچم متبرک گنبد امام رضا(ع) به فرمانده لشکر 25 کربلا تحویل گردیده بود تا پس از فتح فاو آن را بر روی مناره مسجد فار نصب نماید .
هجوم لشکرهای سپاه در ساعت 22 روز 20 بهمن 64 با رمز "بسم الله الرحمن الرحیم ، لا حول و لا قوه الا با الله العلی العظیم و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه ، یا فاطمه الزهرا (س) ، یا فاطمه الزهرا (س) ، یا فاطمه الزهرا (س) برای رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده آغاز گردید . در روز 22 بهمن پرچم متبرک امام رضا(ع) بر بلندای مسجد فاو توسط سردار مرتضی قربانی فرمانده وقت لشکر 25 کربلا به اهتزاز در آمد .
در روز 24 بهمن ساعت 5/30 صبح دشمن برای چندمین بار از آغاز عملیات اقدام به حمله شیمیایی نمود . این تک شیمیایی برای باز کردن محاصره تیپ 3 و 4 عراقی ها انجام شد . ولی به دلیل آنکه دست خداوند از همه دستها بالاتر است ، معجزه عظیمی این مواد شیمیایی را به درون این دو تیپ هدایت کرد و حدود 70 در صد آنها به شیمیایی آلوده و بیشترشان نابینا شدند و مرتب در خواست کمک می کردند .
بدین ترتیب نبرد فاو پس از 78 روز جنگ بی امان و فراموش نشدنی پایان می پذیرد ، در این مدت دشمن با انجام پاتک های سنگین بمباران های گسترده ، حملات شیمیایی و ... قصد باز پس گیری مناطق از دست داده اش را داشت ولی با استقامت و جانفشانی رزمندگان حماسه آفرین و شهادت طلب ، دشمن مایوس و ناامید به تحکیم مواضع خود در منطقه پرداخت .
وفیق سامرایی مسئول بلند پایه ارتش عراق در مصاحبه ای گفت : فتح فاو کمر صدام را شکست .
89/12/18
1:59 ص
به نام خدا
دو کوهه ،ای پر از نوای کمیل ! ای پر از زیارت عاشورا !
و ای مثنوی معنویت بسیجیان! آمده ام کنار تو ، کنار شانه های ستبر تو و بر زخمهایت بوسه می زنم . دو کوهه ، ای دیوان خاطرات سرخ ! آمده ام تا با تو از دلتنگی بسیجیان بگویم . آمده ام بگویم تنها تو نیستی ، که تنهایی ، ما نیز تنهائیم . و دل خوشیم با مشتی خاطرات پریشا ن .آمده ام بگویم تو از همه بخدا نزدیکتری و بهتر از هر کس در دل بسیجیان جای داری .آمده ام بگویم دلمان انبوه درد است . درد نا مهربانی و حسرت فراق دوستان . آنانکه خود نام آور بیشه های خوف و خطر بودند و فریاد رسایشان کمر دشمن را می شکست ،اینک گمنام ترینند .تنها تو هستی که از زمزمه بسیجیان آگاهی . خوشا بحالت ! دو کوهه تو میزبان هشت ساله بهترین لاله هایی که در دامان سبز تو پرورش روح یافتند و آگاهانه به خدا رسیدند . لاله هایی که در دامان تو بود بعد از این در دامنه هیچ دشتی نتوان یافت . با تو و اروند و شلمچه و قلاویزان و شاخ شمیران و ماووت جور دیگری باید صحبت کرد باید از شما با واژه های آسمانی سرود . کاش می شد یکبار دیگر بسیجیا ن را در حسینیه تو گرد آورد و زیارت عاشورایی زمزمه کرد. دو کوهه ، تو عزیز دل بسیجیانی ، تو پاکترین سرزمینی برای گریه هایم ! تو صبورترینی برای شکوه هایم ! شبهای تو زیباترین شبها ست برای خوا ندن خدا . تو هنوز که هنوزست بسیجی مانده ای . دشتها همه به تو ا قتدا می کنند . بسیجیان جز در آ غوش تو آرام نمی گیرند .امروز تمام زمزمه هایم را می آورم برای یا فتن آرامش گمشده ام .ما همه خویش را در تو پیدا می کنیم . نمی توان بسیجی بود و تو را نشناخت .نمی توا ن دل بسیجی دا شت و تو را فراموش کرد .راستی دو کوهه می خواهم بگویم ، چه شده است که جامعه ما را جذبه معنویت فرا نمی گیرد ؟ چه شده ا ست که فرهنگ بسیجی که زمانی ا فتخار پاکترین و بزگترین مردان ما بود از بین رفته است ؟ چه شده ا ست که زمانی نه چندان دور ، بسیجی زندگی کردن ، بسیجی مردن ،راه کسب ا فتخار بود ، اما اینک از بسیجی فقط " لفظ" ان مانده و بس ! راستی دوکوهه ، تو هم این را می دانی که در تمام دنیا یک بسیجی سرمایه دارپیدا نمی شود ؟ و این را هم میدانی که بسیجیان ما ، ماهانه کرایه خانه ندارند بدهند . اما دلشان و عقیده ا شان را به کرایه نمیدهند ؟ و لابد این را هم می دانی که در گوشه وکنار شهرمان ،بسیجیان بیصدا دارند دق می کنند ! دو کوهه ، ای محرم راز بسیجیان ،دل تنگیهایم را فقط در فضای تو پرواز می دهم که از نماز شب بسیجیان سرشاری .ای اشنای سروهای سربدار ، روبروی تو ارامش عمیقی ست برای ا لتیا م زخمهایم . با تو که می نشینم ، تنهایی را فراموش می کنم و زمزمه یا زهرای بسیجیان را در نگاهت میخوانم . ای یادگار حاج همت ! ای صبور غریب ! ای عطر بسیجیان پیچیده در تنت ! در ان روزگار علی (ع) با چاه درد دل می کرد اینک و در این روزگار ما نیز با تو بازگو
می کنیم دلتنگیهایمان را . ما را دریاب ، دوکوهه
89/12/18
1:51 ص
در سمت راست هشتاد کیلومتری جادة اهواز ـ خرمشهر، تابلویی رنگ و رو رفته و زنگزدهای توجهها را به خود جلب میکند که بر روی آن نوشته: «یادمان شهدای گمنام عملیات رمضان، منطقه پاسگاه زید.» زید پاسگاهی است مرزی در حد فاصل منطقة کوشک و شلمچه، و یکی از مسیرهای تهاجم بعثیها در ابتدای جنگ به خاک میهن عزیزمان و بهواسطه جادة بینالمللی که تا قبل از انقلاب در کنار این پاسگاه وجود داشت، تهاجم از این مسیر به سادگی صورت گرفت و نیروهای عراقی خود را به سه راه حسینیه رساندند و سپس به طرف خرمشهر حرکت کردند. زید، با دلاوریهای رزمندگان در عملیات رمضان آزاد شد؛ عملیاتی در ماه رمضان، در تیرماه 1361. بچهها از زید گذشته بودند، اما موانع صعبالعبور و ترفندهای جدید دشمن سبب شد مواضع ما در خاک دشمن تثبیت نشود و آخرین خط دفاعی در همین پاسگاه زید شکل بگیرد. پاسگاه زیدی که شهدای آن غالباً تشنه بودند و خیلی از آنها در موانع و خاکریزهای مثلثی به جا ماندند. با این حال که نتوانستیم مواضع خود را در خاک عراق تثبیت کنیم، اما رزمندهها، چه سوار بر موتور و چه پیاده آنقدر تانک زدند، که عملیات رمضان معروف به شکار تانک شد. بار دیگر سال 62 پاسگاه زید، یکی از محورهای حمله به دشمن در عملیات خیبر بود که این بار هم از این محور موفق به کسب نتیجه نشدیم. از آن زمان به بعد پاسگاه زید خط پدافندی شد، و دیگر حرکت قابل توجهی تا پایان جنگ در آن صورت نگرفت، و بار دیگر عراق از همین منطقه به ما حمله کرد. حالا از تابلو و جادة خاکی آن، میتوانی بفهمی که در این جاده سالهای سال است، رفت و آمد چندانی صورت نگرفته و مهمان چندانی نداشته است. برای رسیدن به یادمان باید دژبانی ارتش را بعد از هزار قسم و آیه و ارائة حکم و کارت راضی کنی و سیزده کیلومتر جادة خاکی و دستانداز را عبور کنی. وسط بیابان بی آب و علف، تیرآهنها و آجرهای روی هم انباشته، حاکی از آن است که شاید در آیندهای نمیدانم دور یا نزدیک، قصد دارند اینجا بنایی بر پا کنند. قدم بر روی زمینهای تفتیده و شورهزار آنجا میگذاری و پیش میروی. بغض نه تنها گلوی تو را، بلکه تمام وجودت را فرا میگیرد. در حالی که اشک در چشمانت حلقه زده است با غربت شهیدان همراه میشوی. آه خداوندا! اینجا کجاست، سرزمین گمنامتر از گمنامی؟! دوازده پارهسنگ را میبینی که بر روی تکههای سیمانی به عنوان نماد قبر گذاشتهاند. دنبال عبارتی میگردی که روی آن نوشته شده باشد: «شهید گمنام فرزند روحالله»، اما نه ... و حتما بقیع را به یاد میآوری و غربت غمبار چهار مزارش را! حالا از تابلو و جادة خاکی آن، میتوانی بفهمی که در این جاده سالهای سال است، رفت و آمد چندانی صورت نگرفته و مهمان چندانی نداشته است. |